غزل 1
سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۴۰ ق.ظ
فرقی نمیکند که بخوانیم راه را
وقتی به متن جاده نوشتن چاه را
فانوسهای مرگ که در چشم گرگهاست
روشن نوشتهاند زمستان و آه را
بند آمده دوباره نفسهای جزر و مد
دزدیدهاند پشت هوس سیب ماه را
اینجا شروع پنجره اصلاً قشنگ نیست
ای میلهها! چگونه بکوچم نگاه را؟
هر چند پلک خاطرهها باز بسته است
ایمان بیاورید سرود پگاه را
فردا دوباره پنجرهها تازه میشوند
تا وا کنند مشت شب رو سیاه را
ـ از کتاب صدفهای لال