چند رد پا از من

یادداشت های شخصی سید وحید سمنانی

چند رد پا از من

یادداشت های شخصی سید وحید سمنانی

چند رد پا از من
بیت هفته

93/01/16

با بهار آمد، اتفاق افتاد

‏ آمدی که شبیه رفتن بود!

..::آرشیو بیت‏های هفتگی ::..

غزل 11

يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ

از راه می‌رسی که مرا شعله‌ور کنی

وقتی که سوختم همه را با خبر کنی


آتش همیشه مرده به ققنوس می‌رسد

من کم می‌آورم که مرا بیشتر کنی


کافی نبود هرچه خدا را صدا زدی؟

وقتش رسیده است دلت را خبر کنی


در ناگهان آبی چشمت که عاشق است

فکری برای این منِ بی بال و پر کنی


دیوارها همیشه به خود فکر می‌کنند

باید که پلک پنجره را بازتر کنی

***

اما تو می‌رسی و سفر با تو می‌رسد 

اما تو می‌رسی که دوباره سفر کنی

غزل 11
  • سید وحید سمنانی

سفر

شعر

عشق

غزل

ققنوس

نظرات (۲)

سلام
خوشحالم کاری تازه نوشیدم

پاسخ:
سلام  عباس جان
خیلی هم تازه نبودها!
به هرحال متشکرم که یاد ما می کنی برادر!
سلام استاد گرامی 

دیوارها همیشه به خود فکر می‌کنند/ باید که پلک پنجره را بازتر کنی

بسیار زیبا بود.

موفق و عاقبت بخیر باشید.
دوستان شما در دانشگاه مازندران


پاسخ:
سلام
شما بزرگوارید و ما همچنان شاگردی کوچک!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی