سَفر در «سِِِِفر بمباران» نگاهی به کتاب سفر بمباران
کسانی که شعر امروز را دنبال میکنند بیگمان با آثار و نام علیمحمد مودب آشنا هستند. اگرچه نخستین مجموعه شعر او فضایی کاملاً عاشقانه و تغزلی داشت اما تجربههای بعدی او بیشتر در فضایی مذهبی- انتقادی سروده شدهاند. نتیجه تحلیل سرودههای او درک این واقعیت است که مودب شاعری موجسوار نیست و ابرازهای شاعرانه او با تغییر روحیه جامعه ادبی و سیاسی دستخوش تحول نمیشود. بر همین اساس میتوان قاطعانه گفت مودب شاعری ایدئولوژیک است و اشعارش را براساس ایدئولوژی بارز و مشخصی میسراید که در خلال سالهای گذشته تغییر محسوسی در آینه خلقیات او نداشته است. هر خواننده دقیقی با مرور اشعار او درخواهد یافت که این نحوه سرایش ارتباط تنگاتنگی با شیوه زندگی و نگرش او به دنیای پیرامونیاش دارد. مرور نخستین شعر این مجموعه بر خواننده این نکته را روشن میکند که نامگذاری این مجموعه بر پایه آگاهی و اشاره به کتابهای آسمانی قرآن و تورات است. انتخاب کلمه «سِفر» که بر پیشانی برخی ابواب کتاب مقدس است تصادفی نیست. نام این کتاب از آنجا که درونمایهای ضداستکباری دارد، القاکننده بدعتی است که در کتاب مقدس اتفاق افتاده؛ چنانکه «اسپینوزا»ی یهودی ثابت کرده 5 سِفر عهد عتیق، بیشک بعد از حضرت موسی به این کتاب افزوده شده است. شاعر با این آگاهی فصل تازهای با نام «بمباران» را بر آن متصور شده است. لمس این پارادوکس از آنجا بر دل مینشیند که مستکبران در هر لباس و هر نامی سعی در مقدس نشان دادن فعالیتهای ضدبشری خود دارند. از همین رو شاعر «بمباران» را به عنوان نماد نسلکشی در کنار سِفر که واژهای است مقدس، نشانده است. تغییر نحو و هماهنگی لحن و قطعهقطعه شدن کلمهها لحن ترجمه قرآن و تورات را فرایاد میآورد. حروف مقطعه ویژه قرآن است و این نوع کلمات رمزگونه در دیگر کتابهای آسمانی نمودی آشکار ندارد. با این وصف باید گفت شاعر با چینش بخشبخش و قطعهقطعه تلفظ کردن حروف لاتین دستکم 2 هدف را دنبال کرده است: نخست ارجاع ذهن مخاطب به کتابهای مقدس و دوم رمزگونه بودن این کلمات آشنا.
همانطور که آوردیم حروف مقطعه و حضور کلمات رمزآلود در کتابهای مقدس تنها در قرآن دیده میشود و شاعر با تاکید بر «حروف مقطعه» موضع خود را در همین ابتدای کتاب روشن میکند؛ از نظر شاعر استکبار تنها جنبه بیرونی ندارد. هشدار طنزگونه او با قطعهقطعه کردن کلمات و حفظ آهنگ سجعگونه در آنها راوی تولد نوعی استکبار مقدس داخلی است که با مسخ معانی والای دینی سعی در تغییر هویت و اصالت کلام حق دارد. از طرف دیگر با قطار کردن این حروف که از فرط آشنایی کسی به معنای آنها توجهی ندارد، مخاطب را به این نکته رهنمون میکند که این کلمات نماینده ابزاری هستند که محققا بیشتر در خدمت پیشبرد اهداف فرهنگی سازندگانشان بودهاند نه مصرفکنندگانشان!
C، D، Dvd، Lcd، Lsd، Lg/ حروف قطعه قطعه نازل میشوند/ حروف قطعه قطعهمان میکنند/ ما آدمهای مقطعهایم...
نگاه شاعر در فضای جاری سفر بمباران معطوف به نشاندن اسطورههای خارجی و داخلی در کنار یکدیگر است البته نه جهت برتریبخشی اسطورهنماهای داخلی بر اسطورههای بیگانه. تاختن شاعران بر چرایی رنگباختن ارزشهای داخلی در مقابل ارزشهای وارداتی بیگانه با فرهنگ ما امر تازهای نیست اما مودب گامی به جلو نهاده و ارزشهای نوساخته داخلی را نیز همچون ارزشهای بیگانه با فرهنگ ما سزاوار ستیز دانسته است:
به سم ضربه اسبان مجاهد سوگند
میترسم از pride/ از maxima/ از elegance/ از پرشیای جنابعالی در خیابان jordan/ و نمیترسم از رزمناوهای آمریکایی در خلیجفارس/ از اتاقهای جنگ باکم نیست/ اما در اتاق شما حس خوبی ندارم/ وقتی چمران را چسباندهاید به سینه دیوار / و
che guevara در دانشگاه تهران سیگار میکشد/ ... اما از قطعنامههای شورای امنیت نمیترسم/ و از
Christiane Amanpour/ از آگهی آیندگان و گاج/ ... وقتی غریبهای با پرچم Nestle/ در رگ شما میدود...
این کلمات تقابل بین ارزشهای مختلف را به تصویر میکشد اما نه تقابل سنتی نیکیها و پلیدیها. در نگاه مؤدب در بسیاری از مواقع سیاهیها و پلیدیها چنان با زندگی صاف و ساده ما درهمآمیخته که گویی به وحدتی پذیرفتهشده رسیدهاند و جمهوری آنها راوی استعماری مسالمتآمیز است. از همین رو پراید و پرشیای ایرانیشده را در مقابل الگانس و ماکسیمای هنوز بیگانه قرار داده و اندیشه چمران را در مقابل چهگوآرا در دانشگاه غریب میبیند. وابستگیهای غیرضروری مهمترین چیزی است که در این سطور به چشم میآید. نحوه بهرهگیری از کلمات لاتین نیز در اینجا قابل توجیه است چنانکه با اشاره به Nestle که نشان تجاری کالاهایی خوراکی از قبیل شیرخشک و... است بر رسوخ این کالاها در خون مصرفکنندگان آن تاکید میکند. شاعر برای پافشاری بر مواضع خویش، نحو این شعر را از روی ترجمههای قرآن و تورات الگوبرداری کرده است؛ از همین رو موسیقی بیرونی کلام در انتقال معانی، هماهنگ با نیاز مضمون شعر است.
... زندگی دکمه بازگشت ندارد/ اما هرگاه میلمان بکشد/ دکمههای مرگتان را میفشاریم/پس آیا نشانههای ما را در هیروشیما نمیبینید/ آیا عبرت نمیگیرید از ویتنام؟/ از عراق و افغانستان؟
*
یکی دیگر از شگردهایی که مودب در سفر بمباران برای تاثیر بیشتر کلام از آن بهره برده است طنز آمیخته با کنایه است. استفاده از این تکنیک در سفر بمباران بسیار فراوان است و میتوان نمونههای زیادی از آنها به دست داد. در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
و شاهکارمان مسؤول روابط عمومی است/ که smsهای خوبی میفرستد/ و استاد تشکیل ستاد خبری است/ حتی وقتی همه میدانند/ که هیچ خبری نیست!
ایهام طنزآلود «هیچ خبری نیست» مؤید وعدههای پیدرپی و خستهکنندهای است که مردم از مسؤولان در سطوح مختلف مکرر شنیدهاند و با تمام جان با آن درگیرند. وعدههایی که از فرط فراوانی به پیامکهای تبلیغاتیای میمانند که تاثیر خویش را از دست دادهاند.
*
آسمان به زمین میآید اگر پای تلویزیون خوابمان نبرد؟
طنز مستتر در کنایه به خواب فرو بردن مخاطبان یعنی گمراه کردن ایشان توسط ارباب رسانه اتفاقی بدیع است که شاعرانه بیان شده است.
*
اذیتم میکند این دریا/ که سرشار است از خروش عاشقانه/ اما در گوش همه ماهیها آب رفته است
آب در گوش ماهی رفتن: کنایه از لمس نکردن اتفاقاتی است که از شدت عجین شدن با زندگی انسانها، به چشم نمیآیند. درک شاعر از قرار گرفتن در دریای خروشان از عشق، امری است جبری اما او دریغ میخورد که جز او کس دیگری این خروش را نمیشنود. شاعر از اینکه دیگران نمیتوانند این خروش عاشقانه را درک کنند متاثر است. این دریغ و اندوه نوعی از اندوه است که از فرط غرق شدن شاعران در آلام خویش، امروز تقریبا دردی فراموششده است.
*
همهجا کربلاست/ و ما بلیت میخریم / تا از تماشای قامت رشید حسین/ و مثله شدنش حظ کنیم
کنایه روشنی در این سطور نهفته است که مخاطب با باز کردن گرههای آن به لذت ادبی میرسد. اینکه حسین(ع) برای برپایی عصمت و دینداری، خویشتن و همراهانش را قربانی کرد اتفاقی است که شیعیان به آن معتقدند. شیوه تاختن شاعر بر محتوای تولیدات سینمایی دقیق و لطیف است و حزن شگفتی دارد. او با تاکید بر اینکه همه جا کربلاست جامعه بیبصیرت را در صف مردان «ابن زیاد» به تصویر میکشد که بیآنکه دست به شمشیر ببرند علیه او به دشمنی برخاستهاند و ایستادهاند و از تکهتکه شدن قامت حسین(ع) لذت میبرند. از نظرگاه شاعر اشاعه بیبند و باری و بیاخلاقی در سینماهای ایران تا حدی است که وی نهتنها احساس خطر کرده، بلکه هشدار میدهد با این کار آرمان حسین و یاران شهیدش حفظ نخواهد شد؛ به همین خاطر است که شاعر در فراز دیگری از همین شعر در لفافه ایهام به «استار»های سینمایی طعنه میزند:
ستارهها در تاریکی سینما به غیرت ما طعنه میزنند
***
فرعونی نامبارک/ دامن دخترانش را / برای رقص بعدی قیچی میزند
کنایه پارچه را قیچیزدن کنایهای است آشکار در معنای عزم کردن برای دوختن جامه و لباس. اما شاعر در اینجا با ایهامی لطیف، «بر باد دادن ناموس ملت» را نشانه گرفته است که در ادبیات بیسابقه بوده است. شاعر در اغلب شعرهای این کتاب نشان داده نگاه او محدود به جامعه و تحولات داخلی آن نیست. این رویکرد با اصطلاح دهکده جهانی بیگانه نیست و اصولا در دنیای امروز تمام اتفاقات جهانی میتواند در سرنوشت دیگر کشورها و سیاستهایشان تاثیرگذار باشد و با وجود فرسنگها فاصله در شمار خطوط قرمز سیاسی- فرهنگی آنها به شمار بیاید. با این توصیف نگاه شاعر در این کتاب فراجناحی و انسانی است و محدود به سیاست و مذهب نمیشود؛ چنانکه معترف است:
حتی برای عراقیها با گریه شعر گفتهام/ با آنکه وقتی به سربازی رفتند/ پسرعموهایم را کشتند!
مؤدب برای هائیتیای شعر گفته است که تا چندی پیش برای جامعه ما نقطهای ناشناخته بوده است. با چنین دقت و تاملی در اوضاع جهان نباید تعجب کرد که شاعر برای مظلومیت غزه و افغانستان چیزی بنویسد یا بر آمال بربادرفته افغانستان بگرید.
در هر صورت این کتاب با گوشه کنایههایی که به انسان امروز میزند در پی رسیدن به آرمانشهری است که قرنها بشر از آن فاصله گرفته است. بیشک این کتاب نیز مانند تمام دیگر آثار ادبی دچار فراز و فرودهایی است اما همانطور که در آغاز کلام گفته شد هدف از این نوشتار تحلیل زیباییها بوده است که اکثریت متن را تشکیل میدهند. با این توصیف خواننده را به مرور عمیقتر این کتاب دعوت میکنیم و معتقدیم این کتاب با زبانی نزدیک به زبان مردم جامعه، میتواند انتظار عموم مخاطبان را برآورده کند.