چند رد پا از من

یادداشت های شخصی سید وحید سمنانی

چند رد پا از من

یادداشت های شخصی سید وحید سمنانی

چند رد پا از من
بیت هفته

93/01/16

با بهار آمد، اتفاق افتاد

‏ آمدی که شبیه رفتن بود!

..::آرشیو بیت‏های هفتگی ::..

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

کما

مثل «کما»، مابین مرگ و زندگی... آری

حس بدی دارم، شبیه خواب و بیداری

 

حس بدی دارم، دلم پرواز می‌خواهد

یک آبی دل‌کنده از این چاردیواری

 

من...کار... مترو...کار... مترو...کار... مترو... من

دلگیرم از این روزهای تلخ و تکراری

 

دل‌بستم و دل‌کنده‌ام بی‌مزد، با این‌کار

نام جدیدی می‌گذارم روی بیگاری

*

تکلیف «جبر» و «اختیار» از عمر معلوم است

با جبر دنیا آمدی... از مرگ ناچاری

 

یادش به‌خیر! آن‌روزها بی‌آرزو بودم

ـ بی‌آرزو یعنی: زمانی که تو سرشاری ـ 

 

از عشق، از آیینه، از لبخند- بی‌دلتنگ-

امروز من دل‌سنگم و آیینه زنگاری

*

با این‌همه جز عشق راهی را نخواهد رفت

فرهاد اگرچه پیش پایش کوه بگذاری


ـ مهرماه هزار و سیصد و نود و دو

کما

  • سید وحید سمنانی

لالند از غمبادها لب‌های سوتک‌ها

خوابند در کنج فراموشی عروسک‌ها

مثل حیاط مدرسه در ظهر تابستان

یخ بسته بر لب‌های من فریاد کودک‌ها

***

تنگش دلش از سنگ و او دلتنگ می‌رقصد

خون شد دل ماهی، از این سرخند پولک‌ها!

روییده روی بام‌هایِ بیم بوم شوم

سمت کدام آباد کوچیدند لک‌لک‌ها؟

کفتارها این زندگی را تلخ می‌خندند

این زندگی را آه! می‌گریند دلقک‌ها!

*

حتی کلاغ قصه از من بی‌خبر رد شد

تنهایی‌ام را ایستادم، چون مترسک‌ها!

 کودکی

  • سید وحید سمنانی

آبی‌تر از آبی

اما چه سود از این زلالِ مست؟

وقتی پرنده بال و پر تشنه،

در جستجوی جرعه‌ای پرواز می‌میرد

*

اما همین تاریکی ممتد

در سایه هاشورهای ناگزیری که قفس را فرش می‌بافد

شاید پیامی می‌دهد ما را:

«زیبا ببین! هرچند در بن‌بست»

*

سهم پرنده از پر و پرواز، عاشوراست

وقتی قفس شمر است!


  • سید وحید سمنانی

گاهی ‌بهار‌ در‌ غزلم‌ گریه‌ می‌کند

نوشته‌ی دکتر محمدرضا شالبافان‌

 

«سید وحید سمنانی» برای اهالی شعر و بویژه آنها که در حال و هوای غزل جوان این روزها نفس می‌کشند، نامی است آشنا؛ شاعری که با جنجال‌های حاشیه‌ای شعر که این چند ساله در غزل بیشتر از هر جایی بوده کاری ندارد، چرا که خلیل عمرانی این اخلاق را بخوبی به او و دیگر شاگردانش آموخته است.

سمنانی در نگاه اولی که به مجموعه شعرش، «صدف‌های لال» توسط هر منتقد یا شاعری انداخته می‌شود، خود را شاعری معرفی می‌کند که با چند جزء مهم شعر بسیار آشناست. مهمترین این اجزا، جریان‌های سنتی و معاصر ادبیات است. این شناخت تا حد زیادی در مجموعه شعری که سمنانی 21 ساله، 6 سال پیش با عنوان «چند ردپا از من» منتشر کرده بود هم به چشم می‌آمد، اما شعرهای صدف‌های لال بیشتر توانمندی شاعر را به رخ مخاطب می‌کشند.

تقریبا در هیچ جای این مجموعه شعر با ضعف تالیف، ناتوانی ردیف و قافیه، حشو و اضافه گویی برای پر کردن وزن یا چیزی از جنس این مشکلات مواجه نیستیم. شاعر بخوبی می‌داند که می‌خواهد چه چیز را چگونه بگوید؛ اما آیا این برای ادبیات امروز کافی است؟

ابتدای ورود به کتاب و پس از مقدمه ساده و صمیمی شاعر، اندکی تعجب می‌کنیم، چرا که شاید برای اولین بار با سمنانی سپیدسرا، آن هم در ابتدای مجموعه برخورد می‌کنیم.«از دهان دوره‌گردها» فصل نوی سروده‌های شاعر است که بیش از هر چیز بر مبنای آشنایی شاعر با تکنیک قدیمی، اما کلیشه نشده ضربه پایانی طرح‌هایی را در خود جا داده که در مجموع قابل قبولند:

«اعتراف»

گاوهای فربه‌

خنجر از پهلوی چربشان می‌خورند

و

درختان‌

تبر از قامت راستشان‌

اما من‌

موریانه‌ای هستم‌

که چوب نفهمی‌اش را می‌خورد!

 

«کوچه»

حتما قرار نیست‌

که صاحب کوچه‌ای باشی‌

هر کوچه بی‌پلاکی‌

بوی تو را دارد!

در نگاه کلان به نوسروده‌های سمنانی باید به این مساله اذعان کنیم که تفکر کلاسیک وی در بدنه آثار نوی او رخنه کرده است و هر چند در جاهایی سبب اتفاقاتی بدیع در شعر وی شده، اما در نهایت امکان اتفاق شدن را در جریان شعر نوی معاصر گرفته است. این مساله در شعرهای نوی بلند سمنانی با وضوح بیشتری به چشم می‌آید و شعرها با رویه‌ای آرام و نه چندان موفق پیش می‌رود.اما با پایان یافتن دفتر نه چندان قطور نوسروده‌ها، سمنانی آشنا، چهره خود را به مخاطب نشان می‌دهد. همان شاعری که از چه گفتن و چگونه گفتن خود آگاه است.

در این آشفته بازار غزل معاصر که بویژه هم‌نسلان من و سمنانی همیشه از کم کاری رنج می‌برند، همین برای یک شاعر خوب شدن کافی است؛ اما یک منتقد سختگیر به چند دلیل احتمالا نمی‌تواند غزل‌های صدف‌های لال سمنانی را در صدر جریان غزل جوان امروز جای دهد.

همه ما می‌دانیم که غزل پس از نیما و به طور مشخص‌تر پس از انقلاب اسلامی، از چند ایستگاه همراه با کاروان حله خود عبور کرد و سوت قطار غزل در این ایستگاه‌ها چنان بود که در این سال‌ها هر جوانی را که خواسته وارد دنیای غزل شود، تحت تاثیر قرار داده‌اند.

شعر سمنانی هم مانند تمام هم‌نسلان خود از این قانون مستثنا نیست، اما به واسطه صداقت شاعر هیچ تلاشی برای پنهان کاری در این راستا نمی‌کند و خود دست خود را در معرفی سرچشمه‌های ادبی خود رو می‌کند.

این مساله حتی از نام دفتر دوم «چتری نیاورید که باران شنیدنی است» به وضوح بر می‌آید که خود متاثر از نام دو مجموعه استاد محمدعلی بهمنی است، یعنی«شاعر شنیدنی است» و «چتر برای چه؟ خیال که خیس نمی‌شود».

با ورود به دفتر دوم، این تاثیرپذیری‌ها، البته با مشخصات فردی شعر سمنانی نمایان‌تر می‌شوند. مهمترین آبشخور ادبی غزل‌های سمنانی، همان جریان غزل‌های عاشقانه اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 است، یعنی همان بهمنی و منزوی. با این تفاوت که عاشقانه‌های سمنانی با احتیاط خاصی، نجیب، سر به زیر و صد البته به وضوح زمینی‌اند که البته این خصلت تمام شاگردان عمرانی در نسل مروارید است. این نجابت تا آنجا پیش می‌رود که معشوق در بسیاری از شعر‌ها با کمال ادب و با ضمیر جمع مورد خطاب قرار می‌گیرد:

این سوی میله‌ها و جدا فکر می‌کنم‌

بی‌پنجره به چشم شما فکر می‌کنم‌

گاهی بهار در غزلم گریه می‌کند

گاهی به مرگ چلچله‌ها فکر می‌کنم‌

این آسمان هوای پریدن نمی‌دهد

کز کرده‌ام به بال رها فکر می‌کنم‌

سیب دلم برای شما لک زد و هنوز

سیبم که سرخ و سر به هوا فکر می‌کنم‌

کاش از شروع جاده مرا خط نمی‌زدی‌

ای کاش... بگذریم! چرا فکر می‌کنم؟

آخر همیشه تو «تو»یی و من همیشه «من»

بیهوده من به عشق به «ما» فکر می‌کنم‌

رو کرده‌ام به هرچه و دیوار بود و من‌

بی‌پنجره به چشم شما فکر می‌کنم‌

مانند این غزل و این نگاه عاشقانه در غزل‌های سمنانی بیش از هر گونه دیگری به چشم می‌خورد و به عقیده نگارنده، دلنشین‌ترین فرازهای صدف‌های لال را به خود اختصاص داده‌اند.

 

دیگر آبشخور غزل‌های شاعر، شعرهای موسوم به شعرهای اعتراض است؛ جریانی که پس از پذیرش قطعنامه به وسیله تعدادی از شاعران دفاع مقدس در اعتراض به کمرنگ شدن نام و یاد و آرمان‌های شهدا شکل گرفت و البته چندان راه به جایی نبرد که چرایی این مساله مقالی طولانی می‌خواهد و نگاهی عمیق. سمنانی معمولا در شعرهای دفاع مقدسی خود به این جریان نزدیک می‌شود و می‌کوشد با این نگاه شعر خود را از برخوردهای کلیشه‌ای شاعران دوران صلح با موضوع دفاع مقدس نجات دهد که معمولا هم در این راه موفق است:

تا در حصار خاطره و نان و خنجرید

راهی به بیکرانه زیبا نمی‌برید

با دست قافیه پر و بالی ردیف شد

دلخوش شدید باز به این‌که کبوترید

بر بوم بال پنجره‌ای رسم می‌کنید

از این خیال کهنه فراتر نمی‌پرید

از ما نگفته‌اید، نگویی که گفته‌ایم‌

«مجبور نیستید ادا در بیاورید»

روز وداع ماست که ضرب‌المثل شده‌

ای شاعران آینه! از سنگ کمترید؟

دیروز ما به مشک و عطش امتحان شدیم‌

اینک شما که مدعیان ابوذرید‌

ما را به مشق فتنه‌تان احتیاج نیست‌

«ما را به حال خود بگذارید و بگذرید»

باشد قبول این که گرفتار زندگی...

باشد قبول این که «من» و «مای» دیگرید

اما هنوز مثل همان روزهای خوب‌

با ما و زخم و سنگر و طوفان برادرید؟

موج دیگری که بر غزل‌های صدف‌های لال تاثیر بسزایی گذاشته است، کلیت شعر دهه 60 و شاعران متعهد آن دهه است. تاثیر این جریان بر کتاب به گونه‌ای است که جدا از تضمین‌هایی که نمونه آن در شعر پیش هم بود، بسیاری از ابیات غزل‌ها یاد آور شعر شاعران نام آشنای دهه 60 است. به طور مثال شباهت این بیت از صدف‌های لال:

 

مرا به خاطر «من» بودنم به آتش زن‌

نی‌ام که سوختنم زخمه زخمه آهنگ است‌

با بیت دوم از یکی از رباعیات مشهور مرحوم سید حسن حسینی یعنی:

بشکن دل بینوای ما را ای دوست‌

این ساز شکسته‌اش خوش آهنگ‌تر است‌

 

دو نکته پایانی‌

نخست آن که سمنانی بخوبی می‌داند که بیت آغازین در تاثیرگذاری غزل بر ذهن هر نوع مخاطبی اهمیتی بسزا دارد و در این مسیر، معمولا غزل‌های خود را با شاه بیت غزل خود آغاز می‌کند.

دیگر آن که انتظاری که در طول کتاب برای مخاطب و بویژه با غزل‌های دلنشین سمنانی ایجاد می‌شود در دفتر پایانی و با دوبیتی‌ها و رباعیات او برآورده نمی‌شود بخصوص با سیل رباعیات این روزها که اگر چه در کل با سمت و سوی جریان آنها موافق نیستم، اما نمی‌توانم تعدد رباعیات زیبا را در این میان انکار کنم.

 

  • سید وحید سمنانی

جیب‌هایمان مثل جوراب‌هایمان است

لایه ازنی که سال‌هاست

در فراق نخ و سوزن امید

خمیازه می‌کشد!

هیچ پالانذوزی

رولزرویس خیالیمان را

مخمل نمی‌پوشاند

و هیچ ابر مسافری

تکه‌ای از آسمان را برایمان سوغات نمی‌آورد

باید با کدام الفبا نوشت

«دستم خالی‌ست»

تا کودکان دبستان نرفته را

سواد خواندن آن باشد

وقتی روکش تیرة بستنی کودک همسایه

کفن غرور پدری‌ست که شب‌ها بدون آفتاب به خانه برمی‌گردد!

 

چندی‌ست پایتخت

لبخند کلیه هوادارانش را

به مزایده گذاشته است!

دل خوش سیری چند؟

آب‌ها را گل آلود کرده‌اند

آی سهراب!

کفش‌هایم کو؟


  • سید وحید سمنانی

غزل زمانی با عنوان تغزل در آغاز قصیده ها می آمد و جز توصیف، تشبیب، خمریه و مسایلی از این دست مروارید مضمونی را در صدف خویش نمی پرورد. پس از آن که در جریان کم توجهی شاعران به قصیده، غزل شکل مستقل تری به خود گرفت شاعران برجسته ای به تحول و نوآوری در این قالب دست زدند. به همین خاطر غزل طی عمر هزار ساله ی خود فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است.ساده تر آن که غزل خمیری بوده که بر اساس دیدگاه های متفاوت شاعران، اشکال گوناگونی به خود گرفته و این انعطاف پذیری حاکی از ظرفیت بالای غزل در نمایش دادن نظرها و نظرگاه های مختلف است.

پس از مشروطه غزل در کنار دیگر قالب های مطرح روز از مرز عاشقانه سرایی و تعبیرهای عارفانه گذشت و به طور گسترده تری وارد دنیای سیاسی-اجتماعی مردم شد.این روزها هم غزل هم چنان مورد توجه مردم است و بازار نوآوری و بدعت در آن –شاید داغ تر از گذشته-محل ارایه تئوری ها و بیانیه هاست.

غزل آوانگارد، غزل پیشرو، غزل خودکار، غزل سپید و اسم هایی از این دست.

نکته قابل توجه این جاست که اغلب این تئوری ها بسیار به هم نزدیکند و گاه عملا جز تغییر نام هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند.

شاید آخرین بیانیه ای که در این زمینه به صورت مکتوب ارایه شده “غزل مینی مال” باشد که در قسمت پایانی نخستین مجموعه شعر “آرش آذرپیک” و به قلم “هادی راد ناصر” آمده است.(اما با توجه به داغ بودن بازار بیانیه ها دور از انتظار نیست که پیش از خشک شدن جوهر این سطور بیانیه های دیگری را شاهد باشیم.)

تئوریسین این شیوه سرایش”آرش” استاما به دلایلی ذکر نشده این پیشنهادها به قلم “هادی راد ناصر” به نگارش در امده است.

نخست نگاهی داریم به این پیشنهادها و سپس با مروری بر غزل ها اجرا و تاثیر این نظرها را بررسی می کنیم. در این بیانیه  نویسنده بر آن شده است که به خصوصیات و توانایی های غزل به عنوان یک قالب سنتی در به خدمت گرفتن مدرنیسم بپردازد. به دیگر سخن تلاش برای ثبت ناهنجاری ها به صورت موجه و هنجار. با توجه  به آن چه در طول متن این بیانیه ادامه می یابد؛ مدرنیسم با پرداخت ادبیات داستانی در قالب غزل نمود پیدا می کند و اوج آن حضور شعر گفتار –به معنای عام آن-در جهت تلاش برای ایجاد صمیمیت و سادگی در شعر است.

  • سید وحید سمنانی