عرض تسلیتی به استادم «علیرضا نادری» که داغ «سینا» را به تحمل نشسته است
پر کردم از یک مشت پر، خالی جایت را
منها مکن از آسمانم بالهایت را
از پیله این درد خالی کن تن خود را
سخت است، اما پر بزن بال رهایت را...
تو «فی کبد» را آیه بودی، استخوان و رنج!
با مرگ، شرحی تازه دادی آیههایت را
در سوگ سینا سوختم... آتش گرفتم... آه
در آتش این طور میجویم خدایت را
بیشک مسیر آسمان را گم نخواهم کرد
تا پیش رو دارم چراغ ردپایت را
من از تو خواهم گفت... خواهم گفت... خواهم گفت...
در گوشها میپیچم اندوه صدایت را
***
تو میروی جای تو اما... آسمان ابری است
پر کردم از یک مشت پر خالی جایت را
- ۴ نظر
- ۱۴ دی ۹۲ ، ۱۴:۴۴