- ۰ نظر
- ۲۷ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۳۴
93/01/16
با بهار آمد، اتفاق افتاد آمدی که شبیه رفتن بود!..::آرشیو بیتهای هفتگی ::..
کسانی که شعر امروز را دنبال میکنند بیگمان با آثار و نام علیمحمد مودب آشنا هستند. اگرچه نخستین مجموعه شعر او فضایی کاملاً عاشقانه و تغزلی داشت اما تجربههای بعدی او بیشتر در فضایی مذهبی- انتقادی سروده شدهاند. نتیجه تحلیل سرودههای او درک این واقعیت است که مودب شاعری موجسوار نیست و ابرازهای شاعرانه او با تغییر روحیه جامعه ادبی و سیاسی دستخوش تحول نمیشود. بر همین اساس میتوان قاطعانه گفت مودب شاعری ایدئولوژیک است و اشعارش را براساس ایدئولوژی بارز و مشخصی میسراید که در خلال سالهای گذشته تغییر محسوسی در آینه خلقیات او نداشته است. هر خواننده دقیقی با مرور اشعار او درخواهد یافت که این نحوه سرایش ارتباط تنگاتنگی با شیوه زندگی و نگرش او به دنیای پیرامونیاش دارد. مرور نخستین شعر این مجموعه بر خواننده این نکته را روشن میکند که نامگذاری این مجموعه بر پایه آگاهی و اشاره به کتابهای آسمانی قرآن و تورات است. انتخاب کلمه «سِفر» که بر پیشانی برخی ابواب کتاب مقدس است تصادفی نیست. نام این کتاب از آنجا که درونمایهای ضداستکباری دارد، القاکننده بدعتی است که در کتاب مقدس اتفاق افتاده؛ چنانکه «اسپینوزا»ی یهودی ثابت کرده 5 سِفر عهد عتیق، بیشک بعد از حضرت موسی به این کتاب افزوده شده است. شاعر با این آگاهی فصل تازهای با نام «بمباران» را بر آن متصور شده است. لمس این پارادوکس از آنجا بر دل مینشیند که مستکبران در هر لباس و هر نامی سعی در مقدس نشان دادن فعالیتهای ضدبشری خود دارند. از همین رو شاعر «بمباران» را به عنوان نماد نسلکشی در کنار سِفر که واژهای است مقدس، نشانده است. تغییر نحو و هماهنگی لحن و قطعهقطعه شدن کلمهها لحن ترجمه قرآن و تورات را فرایاد میآورد. حروف مقطعه ویژه قرآن است و این نوع کلمات رمزگونه در دیگر کتابهای آسمانی نمودی آشکار ندارد. با این وصف باید گفت شاعر با چینش بخشبخش و قطعهقطعه تلفظ کردن حروف لاتین دستکم 2 هدف را دنبال کرده است: نخست ارجاع ذهن مخاطب به کتابهای مقدس و دوم رمزگونه بودن این کلمات آشنا.
همانطور که آوردیم حروف مقطعه و حضور کلمات رمزآلود در کتابهای مقدس تنها در قرآن دیده میشود و شاعر با تاکید بر «حروف مقطعه» موضع خود را در همین ابتدای کتاب روشن میکند؛ از نظر شاعر استکبار تنها جنبه بیرونی ندارد. هشدار طنزگونه او با قطعهقطعه کردن کلمات و حفظ آهنگ سجعگونه در آنها راوی تولد نوعی استکبار مقدس داخلی است که با مسخ معانی والای دینی سعی در تغییر هویت و اصالت کلام حق دارد. از طرف دیگر با قطار کردن این حروف که از فرط آشنایی کسی به معنای آنها توجهی ندارد، مخاطب را به این نکته رهنمون میکند که این کلمات نماینده ابزاری هستند که محققا بیشتر در خدمت پیشبرد اهداف فرهنگی سازندگانشان بودهاند نه مصرفکنندگانشان!
تحلیلی بر چرایی هجمههای اخیر بر شعرخوانی عید فطر
یادداشت اختصاصی برای خبرگزاری فارس
تا همین یکی دو دهه اخیر شعر یکی از مهمترین رسانهها برای انتقال افکار و حتی اخبار بوده است؛ با فراگیری رسانهها در دهه اخیر شاید طرح این سوال بیراه نباشد که در زمانه ما چه نیازی است که شاعر از شعرش محملی بسازد برای انعکاس تحولات اجتماعی و آرمانهای بشری؟
حالا که رسانهها در حدی افراطگونه اطلاعات را جابجا میکنند بهتر نیست که شاعر به انعکاس جهانبینیهای شخصیاش در شعر بسنده کند؟ در زمانهای که فریاد از بیداد و سیاهیها راهی جز به زاوهة سکوت و بایکوتهای سیاسی نمیبرد عاقلانهتر نیست که شاعر جز از مسیر پر پیچوخم زلف یار نگذرد و دل به تماشای سرو قد یار خوش نکند؟
میتوان سوالات دیگری را نیز در همین راستا به سطور بالا افزود اما حقیقت این است که شعر اگرچه در مقایسه با گذشته، جایگاه رسانهای خود را تا حدود زیادی از دست داده است اما کدامین عقل سلیم منکر سحر کلام و تاثیر بیان آراسته میشود؟ از طرف دیگر باید گفت شعر فارسی شعر حکمت است و همواره در کنار عشق و طبیعت، تأمل و تدبّر در جهان پیرامون را ارج نهاده است؛ از همین رو از دیرباز شاعران با این وظیفه سنگین آشنا بودهاند و شاعران بزرگ حوزه فرهنگی زبان فارسی مانند حافظ، عبید زاکانی، ناصر خسرو، ملکالشعرای بهار و... با رصد دقیق اوضاع اجتماعی– سیاسی دوران معاصر خود به تحلیل و نقد احوال زمانه و صاحبمنصبان پرداختهاند.
یکی از برجستهترین ادوار روایی و بروز شعر اعتراض مربوط به دوران مشروطه است. شعر آن روزگار اگرچه از نظر بُعد زبان و عمق اندیشه چندان قابل اعتنا نیست اما همواره از نظر تولید انبوه شعر اجتماعی مورد توجه بوده است تا آنجا که برخی از جامعهشناسان و مورخان به تاثیر ادبیات در وقوع انقلاب مشروطه اشاره کردهاند.
اما در دوران بعد از انقلاب علیرضا قزوه را میتوان پرچمدار شعر اعتراض دانست وقتی در «از نخلستان تا خیابان» سرود: «شاعر یعنی موی دماغ سیاستبازان» و در همانجا بود که چیزهایی نوشت که به مذاق خیلیها خوش نیامد. به اعتقاد نگارنده حقیقت جز این نیست و شاعر در مقابل جامعه خود مسئول است. شاعر باید نسبت به همه چیز از جمله تحرکات دنیای پیرامونی و رخوت جامعه درونی حساس باشد. شاعر دغدغهمند، چشم بصیر روزگار است و ذرهبین لغزشها و پویشها.