دریا
قنداقه را برداشت و بوسید دریا را
می دید توی آینه، تقدیر فردا را
می دید یک سو سنگ ها با کفر می رقصند
می دید حتی رود هم گم کرده دریا را
می دید اما سال هایی را که دیگر نیست
پنجاه سال بعد را ... اندوه فردا را
***
صفین هم در کربلا تکرار خواهد کرد
تاریخ هم تغییر خواهد داد دنیا را
قرآن به روی نیزه در صفین حجت بود!
در کربلا اما کسی نشنید سرها را
آن روز مولا مهر را با آب معنا کرد
در کربلا اما چه باید گفت آنها را؟
آنهاکه حتی آب را از ... آه! دلتنگم
دلتنگ طفلی که پریشان کرد دنیا را
پایان سرخی داری و حتی علی هم نیست
تا جور دیگر حل کند طرح معما را
***
در دست ابراهیم خنجر مکث کرد اما
می خواست غرق خون ذبیح الله زهرا را
***
مادر تماشا ریخت و لبخند جاری شد
می دید پشت مرگ طفل آغاز زیبا را
زیباتر از این چیست آخر اینکه فرزندش
دریا کند با خون خود آیین بابا را؟
- ۰ نظر
- ۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۷:۲۶