این غزل را که رنگ و بوی غزل برادر عزیزم مبین اردستانی را دارد به خود او تقدیم میکنم...
باران گرفت نمنم و نو شد نوای تو
دست خیال میبردم پا به پای تو
گل کرد ذوق چتر و دلش باز تر شد و...
چکچک نوشت با نت باران برای تو
پژواک گام و کوچه و باران شنیدنیست
زیباتر از ترانه ی اینها صدای تو
یادش بخیر! شنبه ی عشقی که جمعه شد
تقویم دم گرفت مرا در عزای تو
مفعول و فاعلات و دلت را شکست شعر
سنگی شدم به آینه ی هایهای تو
باران پس از تو چتر مرا لاللال خواست
چتری شکستهام که ندارد نوای تو
من شمعیام که بیتو مجوز گرفته است
پروانه را عزیز بدارد به جای تو
***
بی تو چه ابر میگذرد روزهای من
بیمن چگونه میگذرد روزهای تو؟
- ۰ نظر
- ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۳