چند رد پا از من

یادداشت های شخصی سید وحید سمنانی

چند رد پا از من

یادداشت های شخصی سید وحید سمنانی

چند رد پا از من
بیت هفته

93/01/16

با بهار آمد، اتفاق افتاد

‏ آمدی که شبیه رفتن بود!

..::آرشیو بیت‏های هفتگی ::..

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

شهرستان ادب به نقل از خراسان: سید وحید سمنانی شاعر و پژوهشگر به تازگی یادداشتی بر کتاب «واژگان واژگون» سرودۀ محمدرضا طهماسبی نوشته است که با قدری تلخیص در روزنامۀ خراسان منتشر شده است. متن کامل این یادداشت را در ادامه می‎خوانید.

واژگان واژگون

چند گامی نزدیک‎تر به مخاطب

این روزها جشنواره‌ها و جوایز ادبی نقش جا افتاده و تقریبا ثابتی در تقویم زندگی ادبا و شعرا دارد. اینکه تا چه میزان برگزاری این برنامه‌ها با اهداف آنها مطابقت می‌کند جای نقد دارد اما حقیقت این است که یکی از مهمترین دستاوردهای این برنامه‌ها در کنار معرفی چهره‌های برتر و نوظهور،‌ نشان دادن چکیده‌ای از جریان‌های پویای ادبی روزگار است.

هرچند نمی‌توان جشنواره و جوایز ادبی را یکسره خالی از آفت دانست اما شکی نیست که این برنامه‌ها در سمت و سو دادن و معرفی جریان‌های ادبی بسیار موثر بوده است.

چند سالی است که عادت کرده‌ایم پس از اعلام نتایج چنین مراسمی، بیش از عرض تبریک و آفرین، گوشمان را آمادة شنیدن صدای معترض دیگر شاعران کنیم! کسانی که چون به نظر داوران ننشسته­اند، جز تخطئه برنامه­ها و اعتراض کار دیگری نمی­کنند.

اگرچه پایه و مایة این اعتراض‌ها گاه خالی از حقیقت نیست اما با فراگیر شدن صداهایی همیشه معترض - که خالی از هیاهوهای تبلیغاتی و  کلیشه‌ای نیستند- اثرگذاری خود را تا حدود زیادی از دست داده‌اند.

با مرور کتاب واژگان واژگون و کتاب‌های منتشر شدة شعر در سال 92 -93 درمی‌یابیم که انتخاب این کتاب به عنوان کتاب شایستة تقدیر جایزة ‌ادبی کتاب سال،‌ خالی از هرگونه حمایت و بازی‌های پشت پرده بوده است. چنانچه قدرت اشعار این کتاب موجب شده تا انتخاب آن با هیچ اعتراضی همراه نباشد!


به بهانة این انتخاب نگاهی می‌اندازیم به فراز و فرود این مجموعة شعر.

  • سید وحید سمنانی

میان فرصت دیوار و مرگ منظره‌ها 

چه طرف بسته‌ام از پلک باز پنجره‌ها؟

قفس سروده‌ی بلبل چقدر دلگیر است 

خوشا ترانه‌ی بی‌پرده مثل زنجره‌ها 

از ارتفاع تو گفتن برای ما سخت است 

برای ما که نشستیم روی سرسره‌ها 

چقدر فاصله داریم تا تو، تا باور

که سحر مانده بادیم و رقص فرفره‌ها 

بخواه بغض غزل‌ها تو را صدا بزند 

بخواه سرمه بپاشند روی حنجره‌ها 

کنار کار و سحر ندبه نیز تعطیل است 

عجب حکایت تلخی است قفل کرکره‌ها

تو می‌رسی ولی از نور، کوله بارت نور

و می ‌هی شب بی‌ماه را به خاطره‌ها 


  • سید وحید سمنانی

نشانده‌ام وسط روز تار ماهم را 

که بشکند به نگاهی شب سیاهم را 

سپرده ماه به تقویم روشنایی‌ها 

به صبح خاطره شب‌های سال و ماهم را 

چگونه چشم من آیا تو را صدا نزند؟

که عاشقانه گلو می‌دهی نگاهم را 

بخواه سمت رسیدن چراغ بردارم

بریده‌ام به نگاه تو راه و چاهم را 

که بی‌نگاه تو گلدان خانه پاییز است

تو پلک می‌زنی اما گل و گیاهم را 

دچار جاذبه تقدیر سیب معلوم است 

به کهربایی عشق تو داده کاهم را 

تو ماه بیت منی! خانه با تو زیبا شد

وگرنه چادر شب خیمه‌ای است آهم را 


  • سید وحید سمنانی