سالها پیش زمانی که داشتم تازه دلم را به دنیای ادبیات گره میزدم تشنه خواندن کتاب شعر بودم اما کمتر کتابی داشتم که راوی شعر امروز باشد. از آنجایی که پدر و مادرم در جوانی اهل مطالعه بودند کتابخانه نسبتاً خوبی داشتیم که در برگیرنده چندین رمان مشهور و چند کتاب شعر بود. یکی از آن کتابها مجموعه شعر «خورشید سرد» بود.
مرحوم مادر میگفت این کتاب اثر دبیر ادبیاتشان بوده است. حتی عکسی هم از او داشت. میگفت که او بسیار جدی بوده و در شاعری مهدی سهیلی را – که آن سالها از شاعران مطرح بود و کتابهایش جزو کتابهای پر فروش آن سالها بود- به شاعری قبول نداشت.
این روزها که تصمیم گرفتهام هر از گاهی کتابی را در این وبلاگ معرفی کنم. بد ندیدم این کتاب بهانهای باشد برای اجرایی کردن این نیت. جالب اینجاست که از زندگی این شاعر چیز زیادی نمیدانم و تمام دانستههایم به همین کتاب محدود میشود. این اطلاعات را به صورت مختصر در ادامه میآورم:
- کتاب در سال 1347 در هفتاد و دو صفحه منتشر شده است؛ شامل اشعار کلاسیک و شعر نیمایی است؛ بیذکر نام و نشان.
- بر پشت جلد کتاب آمده است: «منتشر شده: نخستین اشعار/ قایق شکسته». این عبارت نشان میدهد که شاعر حداقل دو مجموعه دیگر هم داشته است.
- در جایی شاعر گفته: «بهر این سی و اند سال عمر
بس قلیل است حاصل سخنم»
با این توصیف اگر شاعر تا هنوز در قید حیات باشد حدوداً 90 سال عمر دارد.
- در کتابخانه ملی هیچ اشارهای به کتابهای کشتی شکسته و نخستین اشعار نشده است اما شاعر چند کتاب کلاسیک را در دهة هفتاد ویرایش و انتخاب کرده است؛ مثل: دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی و ...
- شاعر به همسر خویش-آناهیتا- بسیار علاقمند بوده و در رثای او چند شعر سروده بوده است.
- شاعر دو فرزند داشته: فریبا و شهریار
جز این مطالب چیز دیگری از او نمیدانم و اگر اینجا با نگاهی تاریخادبیاتگونه به این کتاب مینگرم به پاس لحظات خوشی است که مرور این کتاب در سالهای نوجوانیام برایم فراهم آورده است.
در پایان چند شعر از این کتاب را نقل میکنم:
*خورشید سرد
برف بر ساحل فرو باریده شب
شستهاند
پیکر خورشید را
در آبهای دور دریای خزر
***
اینک
- از بالای آن خیزابها-
خورشید سرد
با نگاهی زرد
جنگل خاموش سرماپوش را میکشد زیر نظر...
***
آه! ای گرمای خیس بیاثر!
*شعر بزرگ
دیری است من سرودن شعری بزرگ را
آغاز کردهام
با واژههای خامش و با وزن بی صدا
در قالبی رسا...
***
شعر بزرگ قرن
یعنی:
سکوت را!
*شکار
شکار واژهها را
در کمین نشستهام
آه!
ای معنی دیر بدست!
ای زیبایی برهنه
به کدامین
پیراهنت
بیارایم؟
*چلچله
این بند باز آسمان بهار
بر طنابی نامرئی
به چالاکی
میسُرد
و من
با چه دلشوره
نگرانم
*درخت گردو
این تناور باراومند
سایة نجیب خویش
از سر هیزمشکن
نیز
برنمیگیرد
*رقصان
پیکر مواج تو
ای دختر ساحلگرد!
ریشخندی است
بر زیبایی رقصان خزر
***
سینة موجدار تو